یک داستان ترسناک از رعب و وحشت، قتل و شر ناشناخته که حتی محققان باتجربه در زندگی واقعی اد و لورین وارن را شوکه کرد. یکی از پر سر و صداترین پرونده های آنها، این داستان با مبارزه برای نجات روح یک پسر جوان آغاز می شود، و سپس آنها را فراتر از هر چیزی که قبلاً دیده بودند می برد، تا اولین بار در تاریخ ایا ...
ترسناکمعماییهیجان انگیز
در یک کلام: فاجعه!
درود دوباره گلچینیهای گرامی
یکی از ناامیدکنندهترین پایانهای سینما!
(یکی از همراهان گرامی به نام «ãrsha آرشا» به خوبی این گند را نقد فرمودند که از ایشان سپاسگزارم)
در سینما و تقریباً در هیچ کجا و در هیچ زمینهای، «مقایسه» کار درست و خردمندانهای نیست.
هر اثر اصالت خود را دارد و بایستی در همان چارچوب نقد شود، اما در آثاری مانند این [که نام یکی از ماندگارترین فرنچایزهای تاریخ سینما در ژانر ترسناک را بر پیشانی دارد] ناخودآگاه با آثار پیشین مقایسه میشود.
ترفند «جامپاسکر» زیبنده کالکشن Conjuring نیست. من و ما از آثاری اینچنین، انتظار بیشتری داریم. ترس بایستی در داستان و به مرور در تماشاگر رخنه کند، «آرام، بیصدا و پنهانی».
«پِخ کردن » نه زیبندهی چنین آثاری است نه شایسته تماشاگر!😉
یکی از پارامترهایی که میتواند امتیاز بالایی را برای یک اثر ترسناک به همراه داشته باشد، توانایی شکوفا کردن تخیل تماشاگر است. اینکه در تخیل خود غرق شود و با همزادپنداری با کاراکترها و قرار دادن خویش در موقعیتهای گوناگون، به ترس نهفته در پیچ و خمهای داستان پی ببرد و تلاش کند خود را آرام کند.
در این اثر همه چیز وارونه است و سرگردان به دنبال لحظهای ترس ناب میگردیم!
اما چه سود؟!
----«( اسپویل )»----
در همان آغاز راه، منبع ترس و موجودی که بایست تا دقایق پایانی فیلم یا لااقل تا محدودهی اوج داستان مبهم و پنهان باشد به راحتی آشکار میشود!
نه اینکه این نادرستی در روایت باشد، نه! اما اثری که المان[های] ترس را برای تماشاگر آشکار میکند، بی شک بایستی توانایی بالایی در ادامه از خود نشان دهد که ذر این اثر با توجه به عنوان فیلم، چنین انتظاری در تماشاگر پدیدار میشود.
اما ناباورانه تا پایان راه این انتظار به ثمر نمیرسد و داستان با چند «پِـــخِ» بزرگ و کوچک به پایان میرسد!
به هر روی،
از زمانی که برای تماشای فیلم گذاشتم پشیمان نیستم اما ارمغانی که صرف این زمان برایم بهمراه داشت، کولهباری از ناامیدی بود.
روز خوش و روزگار به کام
ای کاش میدانستم همراهانی که دیسلایک فرمودن، دقیقا چه دلایلی داشتند.
من کاملا منطقی و با مدرک هرآنچه باور داشتم نوشتم.
ای کاش لااقل به احترام آن همه زمانی که برای نوشتن پیامها صرف نمودم، در کنار دیسلایکهایتان [که به روی دیده میگذارم] دوسه خطی هم توضیح میدادید تا من هم با دیدگاه شما آشنا شوم و اگر سخنی را به اشتباه بیان کردهام، پس از پوزش، با شما همرای گردم.
اینجا مانند یک انجمن است. جایی که با بیان دیدگاههای گوناگون درباره یک اثر، به یکدیگر برای بهتر دیدن و درک کردن اثر کمک میکنیم.
دوستان، دیسلایک هیچ اثری ندارد.
امیدوارم با همراهی در گفتگوهای گوناگون، به بالا بردن سطح درک و دانش دیگر همراهان کمک کنید.
من درباره زیرنویس دیدگاهم را گفتم.
مدیر گرامی، شرلوک بزرگوار، منت نهاده و پاسخی درخور نوشتند که بخشی از آن را پذیرفتم و بدان آگاه شدم.
امیدوارم در ادامه، همگی همراهان، در اینچنین گفتگوها شرکت کنند و ما را از دانش خویش بهرمند سازند.
به هر روی،
در پایان،
اگر زیاده گویی کردم، پوزشم را پذیرا باشید.
روز خوش و روزگار به کام.
فیلم از همان ابتدا نشان میدهد که روح ترسناک و اصیل سری از بین رفته است. هیچ تنش واقعیای وجود ندارد، ترسها کاملاً مصنوعیاند و حتی صحنههای شوکدهنده هم بهقدری قابل پیشبینیاند که دیگر هیچ ضربان قلبی را بالا نمیبرند.
بزرگترین ضعف فیلم، فیلمنامهای سرد و بیاحساس است.
داستان بیش از حد توضیحدادهشده، کشدار و خستهکننده است. پروندهای که وارنها دنبال میکنند نه عمق دارد، نه رمز و راز، و نه حس واقعی خطر. انگار نویسنده فقط تلاش کرده به زور پروندهای تازه به داستان بچسباند تا فرنچایز را یکبار دیگر زنده کند.
شخصیتهای اصلی، اد و لورن وارن، که در قسمتهای اول و دوم با ایمان و عشقشان ترس را به تجربهای انسانی و واقعی تبدیل کرده بودند، اینبار به شخصیتهایی خسته و تکراری تبدیل شدهاند. حتی بازی حرفهای پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا هم نمیتواند ضعف کلی روایت و ریتم کند فیلم را نجات دهد.
از نظر فنی هم فیلم چیز خاصی برای ارائه ندارد.
نورپردازیها تکراریاند، طراحی صحنه بیروح است و کارگردان فقط با صداهای بلند و افکتهای ناگهانی تلاش میکند ترس القا کند — در حالی که مخاطب دیگر هیچ احساسی نسبت به اتفاقات ندارد.
و اینجاست که آدم حسرت میخورد...
چون قسمت اول و دوم "احضار" شاهکارهایی واقعی بودند — ترس در آنها تدریجی و روانشناختی بود، فضا واقعگرایانه و پرتنش، و عشق اد و لورن نیرویی بود که قلب فیلم را زنده نگه میداشت. اما حالا، در قسمت چهارم، تنها چیزی که باقی مانده، سایهای کمرنگ از آن شکوه قدیمی است.
در نهایت، «احضار ۴» بهجای پایانی باشکوه، تبدیل شد به پایانی بیرمق برای فرنچایزی که زمانی ترس را معنا میکرد.
منتظر سینگ کردنش باشیم؟
بی اندازه از گلچین دانلود برای گذاشتن این فیلم سپاسگزارم.
دوستان، پیشنهاد میکنم زیرنویس «امـیـر جـیـریـایـی و مـریـم» را دریافت کرده و سپس فیلم را تماشا کنید.
من هماکنون همه زیرنویسهایی که تا امروز برای این فیلم ساخته شده را دریافت کردم.
در نگاه نخست به دیالوگهایی آغازین فیلم، بهترین زیرنویس همان است که پیشتر نوشتم.
متأسفانه زیرنویسی که گلچین دانلود گذاشته، انچنان چنگی به دل نمیزند.
مثلا در این دیالوگ در دقیقه 18: آنها با شری رویارو میشوند که نقطه مقابلِ هرچیزی که
به عمرشان با آن برخورد داشتهاند بوده است. این پرونده خانواده آنها را
به هم ریخته و ختامی بر حرفه آنها میدهد
کاملا معلومه که کلمه ها گنگ هست مانند (ختامی)
متأسفانه پس از نزدیک به ۵ دقیقه که از فیلم گذشت، به فرمایش شما پی بردم و با شما همرای هستم.👍
ناگفته نماند این زیرنویس هم که فرمودید تهی از ضعف نیست.
برای نمونه:
۱.
در نخستین دیالوگ که از زبان «اد» بیان میشود و نام خود و همراهانش را میگوید،، نسخه امـیـر جـیـریـایـی و مـریـم بهتر است.
My name is Ed Warren
زیرنویسی که شما فرمودید:
« بنده اد وارن هستم ...»
امـیـر جـیـریـایـی و مـریـم:
«اسم من اد وارن هست ...»
دهخدا:
[بنده. [ ب َ دَ / دِ ] ( اِ ) پهلوی «بندک ». پارسی باستان «بندکه ». از مصدر بستن، جمع آن بندگان. در پهلوی «بندکان ». عبد. غلام. مقابل آزاد. ( حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). مرکب از بند و ها که کلمه نسبت است و وضع آن در اصل برای عبید و جواری بوده زیرا که در بند آیند و بفروخت میروند و جمع آن به الف و نون قیاسی است و به ها و الف نیز آمده. ( غیاث ) ( از آنندراج ). مقابل خواجه. سید و مولی. ( یادداشت بخط مؤلف ). بنده. فتی. عبد. ولید. اسیر. ( ترجمان القرآن ). برده و عبد و عبید و غلام و چاکر و لاچین و زرخرید و خانه زاد. ( ناظم الاطباء ). برده. عبد. عبید. غلام زرخرید ( در مورد مرد ). ( فرهنگ فارسی معین ). تیم. مربوب. نخه. رِق. رقیق. رقبه. مولی. ( منتهی الارب )]
هرگونه که سنجیدم، نتوانست دلیل بکارگیری این واژه را درک کنم!
اگر هم میخواستند اندکی خودمانیتر بیان کنند، اینگونه هم میشد:
« من اد وارنم ...»
۲.
دقت در ترجمه واژگان و استفاده از واژگان فارسی به جای واژه های بیگانه (البته تا جایی که امکان داشته باشد)
۳.
استفاده از رنگهای گوناگون برای ترجمه دیالوگها و دیگر بخشهای تصویر که نیازمند ترجمه هستند.
نمونه:
Antiques & Vintage
« عتیقه فروشی »
امـیـر جـیـریـایـی و مـریـم:
« عتیقهجات و مصنوعات »
در اینجا، امـیـر جـیـریـایـی و مـریـم از رنگ دیگری برای ترجمه تابلوی فروشگاه استفاده کرده است.
تجربه:
بیش از ۲ دهه تجربه در تماشای فیلم و سریال، مرا بر آن داشت که با دیدن همان چند بخش نخست زیرنویس، بتوانم تشخیص دهم زیرنویست نخست که زوی فیلم هست، چندان به اصول و ریزهکاریهای گاه مهم در هنگام نگارش پایبند نیست.
به هر روی،
شکی در سخن شما ندارم و میپذیرم زیرنویسی که روی فیلم گذاشتهاید گویاست.
بی اندازه از تلاشهای شما سپاسگزارم دوست گرامی
این هم نشانهای دیگر از آنچه پیشتر گفتم (عدم پایبندی مترجم به اصول ترجمه و ...):
۱. Okey, notify Labor and Delivery
خیلی خب، به بلوک زایمان اطلاع بدید.
« بلوک »!❌
GT. باشه، به بخش کار و زایمان اطلاع بده
۲. We're coming in with a possible abruption!
مورد با احتمال کندگی جفت داریم!
« مورد » ، «کندگی »!❌
۳. Ed! Something's wrong, I Can feel it!
اد! قشنگ حس میکنم یه جای کار میلنگه!
« ❗ »
۴. It's okay. It's gonna be all right.
چیزی نیست. هیچ مشکلی پیش نمیاد
« مشکلی پیش نمیاد »❗
۵. She's losing blood.
داره خون ازش میره. ❗
_ خون ازش نمیره، / خون « از دست میده »
۶. What's her vitals?
علائم حیاتی مادر؟
« مادر » ❗
و اوج فاجعه در ۱۰ دقیقهی نخست فیلم:
۷. Oh, please, Heavenly Father.
التماست میکنم خدای بزرگ!
« خدای بزرگ » ❗❗❗
✅ پدر آسمانی✅
سروران گرامی،
اینها که برشمردم، همهی ایرادات نبود.
مترجم زیرنویس، با دیگر مترجمان، تفاوتهای بسیار مهمی دارد و باید از تواناییها و ویژگیهایی به جز دانستن معنی واژهها برخوردار باشد. مانند آشنایی حداقلی با ترجمه در حوزههای تخصصی مانند پزشکی، ورزش، … و از همه مهمتر: پایبندی و تعهد به ترجمه درست و دقیق و حفظ اصالت اثر.
زیرا بینندگان به وی اعتماد میکنند. اعتمادی ناگزیر و اجباری!
من، سپاسگزار تلاشهای این بزرگواران بوده و هستم. (اسب پیشکشی و دندانهایش)
اما ایشان هم نبایستی فراموش کنند که ما بینندگان هم آنها را واردار به این کار نکردهایم.
پس اینکه انتظاراتی حداقلی داشته باشیم، به حق است.
به هر روی،
ببخشید سرتان را به درد آوردم.
خواستم بدانید بی دلیل سخنی نگفتم.
سپاسگزارم